امروز هوا فوق العاده بود . یه هوای ابری با نم نم بارون .
دلمون نیومد تو خونه بمونیم واسه همین بند و بساط ناهار برداشتیم و زدیم به دل کوه .
نرسیده به دربید ؛ روستای کَلمند .یه مزرعه کوچیک و دنج
بعد از ناهار زدم به دل کوه ؛ بارونم همچنان می بارید .
جای همه دوستان سبز خیلی خوش گذشت
سلام دوستای گلم
بلاخره بعد از چند هفته پروژه تموم شد و این هفته کار تعطیل
تصمیم گرفتیم که بریم برف بازی
ساعت 10:30 حرکت کردیم به سمت سخوید ؛ هوا عالی تا سانیج که از برف خبری نبود .
تا رسیدیم به پیست . اونجا یه خورده برف بود ولی نه تازه , مثل اینکه چند روزی برف نیومده بود ...
جای همگی خالی کلی برف بازی کردیم
واسه ناهار رفتیم دره سیر ؛ البته تا رسیدیم و اتیشی روشن کردیم ساعت شد 4:30
تا ناهار آماده بشه رفتم یه گشتی بزنم دیدم دو تا بچه دارن بازی می کنن
دلم واسه بچگی هام تنگ شد یادش به خیر ...
جای همگی پر برف
سلام دوستای گلم .
بعد از یک سال دوباره تصمیم گرفتم برم کوهنوردی . جای همگی خالی صبح ساعت 6 بلند شدم و کوله پشتیم آماده کردم . ساعت 7:30 از یزد حرکت کردیم به سمت پیر نارکی، با ماشین رفتیم تا پیر نارکی
(زیارتگاه پیرنارکی یکی از زیارگاهای زردشتیان در استان یزد میباشد.این مکان در 58 کیلومتری جنوب شرقی شهر یزد بر دامنه کوهی بلند به نام تجنگ در نزدیکی شهرستان تفت واقع میباشد. در زمان حمله اعراب به ایران دختر یزدگرد سوم به نام <<ناز بانو>> و یا <<زر بانو>> که تحت تعقیب آنها قرار گرفته بود به این جایگاه پناه برد و به طرزی عجیب در آنجا ناپدید میگردد. بنا به روایات بعد از ناپدید شدن ایشان در آن محل چشمهای جاری شده و بعدها شاهزاده مزبور در خواب از بیابان گرد روشن بینی می خواهد بنای نیایشگاه نارکی را بنا نهد. همه ساله از 12 تا 16 مرداد ماه هر سال زردشتیان زیادی از گرداگرد جهان در این محل گرد هم جمع شده و مشغول به نیایش و عبادت میگردند.)
صبحانه را اونجا خوردیم و ساعت 9 حرکت کردیم به سوی کوه؛ باید بریم تا برسیم به این کوه
ساعت 1 بود که رسیدیم پای کوه .. هوا کم کم داشت سرد می شد
همه جا رو مه گرفته بود به قول معروف رو ابرا راه می رفتیم
ساعت 3 بود که دیگه رسیدیم بالا کوه ؛ هوا فوق العاده سرد بود کم مونده بود آلاسکا بشیم
یه کوچولو استراحتی کردیم و از اونطرف کوه اومدیم پایین ؛ ساعت 4:30 بود که به پایین کوه رسیدیم زیر درخت نشستیم واسه ناهار ، چه ناهاری بود توی سرما بد جور چسبید
بعد از ناهار رفتیم تا جاده ده بالا اونجا ماشینا منتظر بودن . ساعت 6 رسیدیم یزد .. در کل خیلی خوش گذشت جای همگی خالی ..
سلام دوستای گلم
تو این پست عکسای مربوط به ناهار خواران گرگان گذاشتم..
من که خیلی اونجا رو دوست دارم تا حالا زیاد رفتم ولی هیچ وقت قسمت نشده بود به روستای زیارت ش برم ولی ایندفه رفتیم زیارت ...
بعدم تا ناهار آماده بشه یه سر رفتیم کوه نوردی ولی متاسفانه کفشم مناسب نبود یه تیکه از راه مجبور شدم کفشم دست بگیرم برم
یه چیزی که خیلی دوست دارم راه رفتن روی خط چینای وسط جاده ست یه لذت خاصی داره ... البته همیشه صدای بوق ماشین ها همه چیزو خراب می کنه .
در کل روز خوبی بود جای همه دوستان سبز
سلام دوستای گلم
دلم لک زده بود واسه یه سفر ...
جای همه دوستان خالی ده روزی رفتم سفر مشهد ، اولین باری بود که روز تولد اقا مشهد بودم ...
روز تولد گفتن بزرگترین کیک جهان اسلام آوردن ، رفتیم فلکه آب خیلی شلوغ بود . بعد از کلی معطلی گفتن کیک اینجا نمیبرن ..
هیچی دیگه رفتیم حرم ؛ رفتن ما همان و بریدن کیک همان
قسمت نبود دیگه...
اینم چند تا عکس که شب تولد و روز تولد گرفتم .
+امشب غزل سرودم و رو کردم به تو
شعرم بهانه بود غرض عرض یک سلام
Design By : Pichak |